بسم الله الرّحمن الرّحیم
در مطلب قبلی در مورد عرفانهای نو ظهور کلماتی نوشتیم اما در اینجا به تاریخچه و افکار این نوع از عرفانها که بعضا جریان و بعضا فرقه هستند میپردازیم. ابتدا از عرفانهای غربی شروع میکنیم.
جریان پائولو کوئیلو:
اسمش: پائولو، متولد: ریودی ژانیرو برزیل، تاریخ تولد: اوت 1947
او در خانواده ای متوسط به دنیا آمد پدرش مهندس ومادرش «لیژیا» فارغ التحصیل رشته موزه شناسی و خانه دار که از دنیا رفته است.
روزگار بعد از کودکی :
کوئیلو دبیرستان را به پایان نبرده است و به قول خودش در کتاب« زندگی من» می گوید اخذ مدرک رو با رشوه انجام دادم از سن 17 تا 26 سالگی سه بار وارد بیمارستان روانی شده و هر سه بار هم فرار کرده آنچنان که خودش می گوید :در حالی که پیژامه بر تن داشتم وارد آسانسور شدم ،مرا در طبقه ی نهم زندانی کرده بودند . به من اجازه ی خروج نمی دادند؛ زیرا تصور می کردند دیوانه ای خطرناک هستم دیگر به آنجا باز نگشتم حتی برای بردن وسایلم نه پولی داشتم و نه هیچ چیز دیگر ....از دیگر حوادثی که برای پائولو اتفاق افتاد زندان رفتن اوست که جریانش مفصله . اما از ازدواج ها وطلاق های او از نوشته خودش برات بگم در کتاب« زندگی من » می گوید :
نخستین همسر من« ورا»نام داشت اما اولین عشقم «فابیولا»بود «ورا» اهل یوگسلاوی و از من بسیار مسن تر بود دومین همسرم همان همسر بی نام می خوانمش به دلیل اینکه او نمی خواست پس از جدایی و رهایی از شکنجه های زندان سیاسی دیگر هرگز نامش رابیاورم در برابر همسر دومم سستی نمودم( تا اینکه بعد از جدایی از این دو با «کریستیانا» ازدواج می کند ) او ادامه می دهد :کلیه روابط حرفه ام با زنان است و زنان در هر لحظه ای از زندگیم حضور دارند .پائولو کوئیلو به طور صریح نظرش را در مورد زنان بازگو نمی کند وبیشتر مبهم سخن گفته اما در کتابهای بریدا و زهیر می کوشد روابط نامشروع را مقدس جلو بدهد در آنجا می گوید: زن خبرنگاری از دوستان همسرم که مطلقه بود و بی مشکل ،می توانست ادعا کند با من بوده .
و در جایی دیگر می گوید : رابطه ی عاشقانه ای در کار نبود در واقع این اتفاق بیشتر به خاطر آن پش آمد که حوصله مان سر رفته بود.
اما برگ دیگر از زندگی او اعتیاد او به مواد مخدر ، شراب وسیگار میباشد او در این زمینه میگوید :مواد مصرف میکردم بدون اینکه تاثیر زیادی بر من داشته باشد با این حال دچار حمله پارانویا شدم . سومین سالی که از زندان آزاد شدم چنان دچار پارانویا بودم که نمی توانستم به زندگی در ریودی ژانیرو ادامه دهم ....او مواد مخدر را ترک می کند ودر بیان علتش می گوید : نخستین علت آن وحشت من بود ،زیاده روی می کردم کوکائین انرژی شیطانی است که به تو وانمود میکند همه قدرت ها را داری در حالی که واقع نابودت می کند و نیروی تصمیم گیری ات را سلب می نماید در جایی دیگر می گوید: احساس می کردم که راهی را که برگزیده ام به مرگ منتهی می شود.
ادامه دارد...
..............................................
منابع :
1 نگرشی بر آرا واندیشه های کوئیلیو اثر محمد تقی فعالی
2کتاب زندگی من صفحات 91 و103و105و113
3زهیرصفحه 21
بریدا صفحه 17
جهت دانلود مقاله اینجا کلیک کنید. |