بسم الله الرّحمن الرّحیم
ظهر عاشورا و خورشید در نماز
نیست در دل جز ولای ایزدی
چرخ گردون ایستاده از حیا
حمد و اخلاص و رکوعی و سجود
داد سلامی و نمازش شد تمام
گفت زینب خواهرم با کودکان
می دویدند اشک ریزان سوی او
می گذارد لب به دست کودکان
در میان وای وای کودکان
سر به بالا دستانش رو به پس
می گذارد بوسه بر یال و پرش
گفت زینب خواهر وقت وداع است
کاروان را نیست سالار دگر
گو بر آیندگان پیغام ما
می زند بوسه به دستان و سرش
تر شد از اشک حسین رخسار او
می کند پا در رکاب و می نشیند روی زین
حمد می کنم خداوند کریم
بر گزید از آل هاشم جدّ ما
من حسینم والدم شیر خدا
قامتی ایستاده چون کوه سرفراز
عهد و پیمان با خدای سرمدی
تا که نسپارد زمان ظهر را
گویا افلاکیانند در وجود
سجده شکری و دیگر و السلام
برای دانلود فایل الکترونیکی مقاله (پی دی اف) به صفحه آخر مراجعه فرمایید. |