بسم الله الرّحمن الرّحیم
موضوع این نوشته حول قدمت مذهب تشیع است که منجر به اثبات حقانیت آن خواهد شد البته متکی به ادله عقلی و بدیهی که هر عقل سلیمی آن را پذیرا باشد .
در ابتدا از شما خواننده محترم تقاضا دارم که با صراحت خود ما را در صریح و بی پرده سخن گفتن یاری نمایید .
بیایید صریح باشیم و صریح سخن بگوییم ...
معتقدم قدمت مذهب تشیع بیشتر است از تمامی مذاهب اسلامی دیگر ، چرا که
1. اولاً دیگر مذاهب معتقدند رسول الله برای ادامه راه دین اسلام سرپرستی تعیین ننموده است و أمت رسول الله بعد از رحلت در سقیفه با إجماع خود برای اسلام سرپرستی تعیین نموده اند اما تشیع معتقد است که تعیین سرپرست برای دین اسلام توسط رسول الله و به دستور خداوند متعال صورت گرفته است.
2. ادله اهل تشیع عمدتاً مبتنی بر قرآن و سخنان رسول الله است به خلاف اهل تسنن که عمده ادله آنان اجماع مسلمین است که بعد از رحلت رسول الله بوجود آمده است و قبل از آن دلیلی بر خلافت أبوبکر ندارند .
با نگاهی به قرآن می بینیم که سراسر آن ، بیان سرگذشت أمم سابقه است و أمر به تدبر و درس گرفتن از آنها. با توجه به اینکه هیچ یک از مسلمین نمی پذیرند که قرآن خطا دارد ،خطا به معنای عام آن یعنی چه خطای لفظی و چه خطای معنوی و چه خطای مفهومی و ... ، لذا اگر فرض نماییم اختلاف بین علی بن ابیطالب و أبوبکر بعد از رحلت رسول اکرم به عنوان یک مشکل بوجود آمده است لذا به حکم قرآن باید با بررسی گذشته برای حل این مشکل اقدام می شد و نیز بشود ، نه اینکه به اجماع تمسک کنیم ، چرا که در سراسر قرآن سرگذشتی از نیکان و بدان نیامده است مگر این که حق با أقلیت بوده است ، از داستان حضرات نوح گرفته تا موسی و عیسی و یعقوب و فرزندانش و ابراهیم حنیف و أیوب و ... و در نهایت رسول الله ،که مثلاً در دوران این بزرگوار می بینیم که به جز افرادی انگشت شمار که حنیف و یکتا پرست بودند همگی مشرک و خرافه پرست بودند . اگر قرار به رجوع به قرآن باشد ، برای حل این مشکل به این مهمی ، اجماع، حجت ندارد .
اگر ما راه حق را و صراط مستقیم را یکی بدانیم به طوری که در مقابل آن بی نهایت راه غیر حق وجود دارد لذا حتی در امت رسول الله هم باید تصور کرد که همین روش جاری باشد .اگر چه در مرتبه ای ضعیف تر از تقابل کفر و اسلام باشد .
آیا می توان تصور کرد که هرکس شهادتین را به زبان آورد ، دیگر در صراط حق است و بس ؟
یقیناً جواب منفی است چرا که با این وجود فلسفه حدود و تعزیرات که نص قرآن است بی فایده است.
خُب ، حالا که بین علی بن ابیطالب و أبوبکر برای سرپرستی دین اسلام اختلاف کرده اند! آیا اجماع به کار می آید؟ آن هم چه اجماعی؟ اجماع از بین کسانی که ممکن است خطا و اشتباهاتی در خفا و یا در عیان داشته باشند؟ چه معلوم شاید حالا هم در حال اشتباه باشند ، آن هم در مهم ترین و سرنوشت ساز ترین مسئله در اسلام ...! کما اینکه در أمم سابقه هم به تصریح قرآن اکثریت در امور و اعتقادات اشتباه ، اجماع داشته اند ؟!!!
برای دانلود فایل الکترونیکی مقاله(پی دی اف) به صفحه آخرمراجعه فرمایید. |