 |
مغناطیسی به نام روح |
 |
مغناطیسی به نام روح
 منبع : پایگاه علمی و تحقیقاتی مغناطیس
 نويسنده : میرزا مصطفی دهقانی ایمیل : amirzamostafa@yahoo.com
 نوشته شده در تاريخ : 1392/04/03 ( آخرين ويرايش : 1392/07/27 ) | بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا من لا هو إلّا هو قصّه از زمانی شروع شد که افراد به سراغ مجازها رفته در حقیقت تردیدی جزئی نمودند و همواره این بود تا روح وروحیّه را فرع دیگر اشیاء مفروض گرفتند . بدیهی است که بالاترین عذاب ها آمد امّا چون أهمّ و مهمّ ها در پی اراده ی کارها نبود امورات ، رفته رفته به مشغله ها تغییر هویّت دادند آن هم با کمال خرسندی حتّی آرزوی دیرینه قلمداد شد پس لذّت عبادت و .. به تدریج از کار افتاد و بی رنگ گشت . از سویی دیگر ؛ فکر آسایش مطلق ، آدمیان را بر آن داشت تا جذب یک سری دغدغه های به ظاهر صادق شوند بنابراین کبری و نتیجه ی بحث روشن است . قرآن مجید می فرماید : یسئلونک عن الرّوح قل الروّح من أمر ربّی و ما اوتیتم من العلم إلّا قلیلاً این مقوله را اگر از روح القدس و روح الأمین باز بپرسی نمی دانند چون هر چیزی قاعده ای دارد و قرآن حکیم هم از این اصل مستثنی نمی شود و آن این که نسخه خوان مخصوص خودش را دارد یعنی همان جمله و نصّ معروف : إنّما یعرف القرآن من خوطب به . و مسلّم مطلق است که تمام علوم و بطون قرآن ساکت و صامت در لسان اهل بیت مکرّم است به اعتراف اهل باطل نیز !! خب ؛ اگر معصومین اسلام روح را باز کنند کمتر کسی ادراک می نماید . هم چنان که از برای جسم ظاهری انسان قلب و ... است روح هم دارای قلب و دیگر اجزاست . باید بین قلب و دل و عقل و نفس و دیگر شاکله های روح ، فرقی بنیادی گذاشت تا سرّ این که مولا أمیر المؤمنین و یعسوب الدّین علیّ أبی طالب فرموده اند : من عرف نفسه فقد عرف ربّه چیست ؟!! شعاع مرکزی روح را قلب تشکیل می دهد نه عقل مجرّد یا دل و یا نفس . یا فرمودند مولا علی : أتزعم أنّک جرمٌ صغیرٌ و فیک ذنطوی العالم الأکبر یعنی : آیا خیال می کنی چیز کمی هستی در حالی که در تو عالم بزرگتر پیچیدا شده است ؛ بفهم با تأمّل ! در آغازین خلقت که ما در مقوله ی پر مطلب { خلقت تا قیامت } عنوان مختصر داشته ایم در آیه ی مبارکه آمده است که : فنفخت فیه من روحی از روح خودم یعنی روح الهی به جسم خاکی آدمی دمیدم ! ( یعنی مراحل پیدایش ، تدریجی بود غیر از روح ) تا فردی در قیامت و عرصات نگوید شیعیان روح اضافه تری داشته اند و من نداشتم و ... { خوب دقّت نما }گرچه شیعه از زیادی گل اهل بیت عصمت و طهارت سرشته شده است پس تو هم شیعه باش ! روح به معنای فرشته یا بزرگ فرشتگان هم استعمال شده لیکن باید دید این ها چگونه از خدا و مظاهر الهی اند !؟ عظمت روح و اختیار وجدانی و فنا و بقا و ... مباحثی است دقیق که مقدّمات فوق حکمت را می طلبد . روح ، ما فوق افق است یعنی می تواند از جزئیّت به کلیّت برسد و در آید چون خلیفة الله هست و معنای این اصطلاح ، تجلیّات اسماء و صفات اجمالی است . به دیگر تعبیر فنّی ؛ رابطه ی روح با غیرش رابطه ی ماوراء الطّبیعة هست با ما دونش هم چنان که دنیای اجنّه با عالم انسان و طبیعت عادی این گونه به شمار خورده است . از برای خلقت روح و قلب و عقل دقائق شیرینی نهفته هست که لطف ها می طلبد . این که می گوییم روح ما به فدای مولایمان اگر روح لطیف اندرونی باشد معنا یی و وجهی دارد گرچه آن هم امانت الهی و از خود اهل بیت هست امّا اگر روح کثیف انسانی باشد پس گفتن آن لغو است چون سنخیّت نیست پس این گناه هست که آرزوهای زیبا را می خشکاند و شاید هم برای همیشه ! بنابراین ؛ گناه ننما تا روح و قدرت آن را درک بلکه با آن کار نمایی تا بالاها در خدمتش بگیری . اگر می دانستی قدرت روحت چقدر می تواند باشد و چه کارها که نکند این گونه رام خود و اعضایت نمی نشستی و خود بلکه هم نوعانت را به تکاپوی عظیم دستگاه خلقت وصل می نمودی تا جایی که دیگر فناء بلکه بقاء یابی . این است که اندیشه و فکر نورانی آدمی را سریع تر از خیلی عملکردها بالا و بالاتر می برد تا ولایت را در قالب برائت بیند و خوش لحن شود . بحث دیگر این است که عوامل اختیاری روی روح همانند جسم تأثیر مثبت یا منفی خویش را می نهد و پس لرزه هایش شدیدتر و جبران ناپذیرتر است .
برای دانلود فایل الکترونیکی مقاله(پی دی اف) به صفحه آخرمراجعه فرمایید. | << آخرین صفحه 1 2 3 4 اولین صفحه >> |
تمامی حقوق این سایت محفوظ می باشد.درج مطالب باذکر منبع بلامانع است
|
All rights are reserved. |
|