 |
غرب و رسانه |
 |
غرب و رسانه
 منبع : پایگاه علمی و تحقیقاتی مغناطیس
 نويسنده : محمد دادسرشت تهرانی ایمیل : hamdel85@yahoo.com
 نوشته شده در تاريخ : 1392/04/03 ( آخرين ويرايش : 1392/07/27 ) | بسم الله الرّحمن الرّحیم
نوام چامسكي1 مطبوعات و به طور كلي، جامعه اطلاعرساني امريكا، هر كدام به گونهاي، وابسته يا متعلق به شركتهاي بزرگ تجاري هستند. كساني هم كه در اين رسانهها كار ميكنند، تحت امر اين شركتها به حساب ميآيند. اين رسانهها جريان غالب خبر و اطلاعرساني را در كشور در دست دارند. افرادي كه در خدمت اين رسانهها هستند، بايد داراي چارچوب ذهني مشخصي باشند؛ چارچوبي كه شركتهاي تجاري بزرگ مشخص ميكنند. در نتيجه، خوراك فكري يك كشور را تعدادي شركت تجاري بزرگ تأمين ميكنند و به اين ترتيب، اين شركتها هر آنچه را لازم ميدانند، عملي ميسازند و كسي با آنها مخالفت نميكند؛ چون اين رسانهها با سرگرم ساختن مردم به امور بيفايده، فكر آنها را از مسائل مهم، منحرف ساختهاند.
اگر شما ميخواهيد رسانهها يا هر نهاد ديگري را بشناسيد، كار خود را با پرسش از ساختار سازمان دروني و جايگاه اجتماعي آن نهاد شروع ميكنيد. همانند يك دانشمند، هنگامي كه ميخواهد يك مولكول پيچيده را بررسي كند، شما نيز ابتدا ساختار اين نهادها را بررسي ميكنيد. سپس تصويري از محصولات رسانهها، بر اساس ساختار آنها در ذهن خود ميسازيد. آنگاه با تجزيه و تحليل توليد رسانهاي، ميزان تطابق آن را با تصوير ذهني خود ميسنجيد. در واقع، تمام كارهايي كه در مورد تحليل رسانهها انجام ميشود، مربوط به اين قسمت آخر است: تلاش براي فهم دقيق آنچه رسانهها توليد ميكنند. خوب، چه چيزي را خواهيد يافت؟ پيش از هر چيزي، متوجه رسانههاي مختلف با كاركردهاي متفاوت خواهيد شد. براي نمونه، ميفهميد سرگرميها، هاليوود، نمايشهاي تلويزيوني و راديويي كم ارزش و مواردي از اين قبيل، به همراه بيشتر روزنامههاي كشور كه معطوف به مخاطبان جمعي هستند، به جاي آگاه ساختن مردم، آنها را منحرف ميكنند.
«رسانه نخبگان»، بخش ديگري از رسانهها هستند كه گاهي آنها را «رسانههاي تعيينكننده خطمشي» نيز مينامند؛ چون اين رسانهها پشتيبانهاي بزرگي دارند. آنها چارچوبي را تعيين ميكنند كه ديگر رسانهها مطابق با آن عمل ميكنند. نيويورك تايمز، واشنگتن پست و چند خبرگزاري ديگر، از اين نوع رسانهها هستند. بيشتر مخاطبان اين روزنامهها، طبقه ممتاز جامعهاند. افرادي كه روزنامه نيويورك تايمز را ميخوانند، بيشتر، طبقه ثروتمندند كه گاهي اوقات آنها را «طبقه سياسي» نيز مينامند. بسياري از اين افراد در روندي رو به رشد، در تصميمگيريها و هدايت جريانها دخالت دارند و به طور عمده، اين كار را در نقش مدير نهادهاي مختلف تصميمگيري انجام ميدهند. اين افراد ميتوانند در نقش مديران سياسي، مديران بازرگاني (مانند مديران اجرايي)، مديران علمي و آكادميك (مانند افراد بسياري كه در مدرسهها و دانشگاهها مشغول هستند)، يا ديگر ژورناليستها ظاهر شوند؛ كساني كه شيوه فكر كردن مردم را تعيين ميكنند و به آنها ميگويند چگونه به مسائل بنگرند. رسانههاي نخبه يا رسانههايي كه خط مشي تعيين ميكنند، كدام رسانههايند؟ براي مثال، از نيويورك تايمز و سي.بي.اس ميتوان نام برد. پيش از هر چيز، اين رسانهها شركتهايي بزرگ و سودآور هستند. به علاوه، بيشتر آنها با شركتهاي بسيار بزرگتري ارتباط دارند يا در كل متعلق به اين شركتها هستند؛ شركتهايي چون جنرال الكتريك و وستينگ هاوس. اين شركتها در حال صعود به قله قدرت نظام اقتصاد خصوصي هستند كه نظامي ظالمانه است؛ شركتهايي سلسله مراتبي كه يك گروه اقليت آنها را كنترل ميكنند. اگر كاري را كه ايشان انجام ميدهند، نميپسنديد، بايد از آنها فاصله بگيريد. اين رسانههاي بزرگ، بخشي از اين سيستم مستبد به شمار ميروند. مطمئنم داستان قلعه حيوانات را خواندهايد. اين داستان را جرج اورول در اواسط دهه 1940 نوشته است. در اين كتاب، نگاه دقيقي به دولت مستبد شوروي شده است. اين كتاب، اثر بزرگي است و همه آن را دوست دارند. به تازگي معلوم شده است كه وي مقدمهاي براي قلعه حيوانات نوشته بود كه منتشر نشده است. اين مقدمه، سي سال پيش از نوشتن كتاب، در ميان نوشتههاي وي پيدا شد. مقدمه كتاب قلعه حيوانات در مورد «سانسور ادبي در انگلستان» بود و چيزي كه در آن ذكر شده، اين بود كه اين كتاب به طور خاص، شوروي و ساختار مستبدانه آن را مسخره ميكند، ولي انگلستان آزاد نيز تفاوتي با اين كشور ندارد. [به باور اورول،] ما در كشور خود سازمان كا.گ.ب نداريم، ولي نتيجه در هر دو كشور، يكسان است. افرادي كه ايدههاي مستقل دارند يا در مورد «تفكرات غلط» ميانديشند، طرد خواهند شد. اورول در اين زمينه تنها دو جمله در مورد ساختار نهادي ذكر ميكند. او ميپرسد: چرا چنين اتفاقي ميافتد؟ اول به اين دليل كه خبرگزاريها متعلق به سرمايهداراني است كه ميخواهند فقط مسائل مشخصي به آگاهي مردم برسد. دليل دوم اين است كه وقتي شما در يك نظام آموزشي نخبه قرار ميگيريد، يعني وقتي به آموزشگاههاي خاصي ميرويد (مانند آكسفورد و غيره)، در آنجا ياد ميگيريد مسائل خاص و مشخصي هستند كه شايسته نيست بگوييد و افكاري وجود دارند كه شايسته نيست در ذهن خود نگاه داريد. اين فرآيند، نقش اجتماعيسازي نهادهاي نخبه است. اگر شما اين مسئله را نپذيريد، حذف خواهيد شد. اين دو جمله، كم و بيش، تمام داستان را بيان ميكنند.
برای دانلود فایل الکترونیکی مقاله(پی دی اف) به صفحه آخرمراجعه فرمایید.
| << آخرین صفحه 1 2 اولین صفحه >> |
تمامی حقوق این سایت محفوظ می باشد.درج مطالب باذکر منبع بلامانع است
|
All rights are reserved. |
|