بسم الله الرّحمن الرّحیم
ولادت موعود تا شهادت امام عسکري (ع)
همه مسلمانان عالم چه شیعه و چه اهل سنت در مورد بحث مهدویت در مواردی مشترک و در موارد دیگر اختلافاتی با هم دارند.
به عنوان مثال همه قبول دارند که در آخرالزمان مردی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. همچنین اتفاق دارند که این مرد به فرموده پیامبر از فرزندان پیامبر بوده وجهان را پر ازعدل و داد میکند و...
اما وجه افتراق در این است که شیعه می گوید آن حضرت (حضرت مهدی علیه السلام) در نیمه شعبان سال 255هجری قمری پا به عرصه وجود گذاشته است. اما اهل سنت قائلند که هنوز این شخص به دنیا نیامده است.
در این نوشته برخی از حوادثی که فاصله زمانی ولادت امام زمان تا شهادت امام عسکری علیهما السلام اتفاق افتاده و دلالت بر به دنیا آمدن ایشان است را بیان می کنم:
1- معرفی امام زمان به شیعیان
از آنجایی که تولد آن حضرت به طور مخفیانه انجام گرفت که خود داستان مفصلی دارد و نیز ترس آن بود که شیعیان و پیروان اهل بیت در شناخت آخرین حجت خدا دچار اشتباه و گمراهی شوند امام عسکری علیه السلام در مواردی فرزند خود را به بزرگان و معتمدان شیعه معرفی می کرد و آن حضرت را به ایشان نشان میدادند.
احمد بن اسحاق از آن جمله افرادی بود که توفیق دیدار امام زمان را دارد. او می گوید: خدمت امام عسکری مشرف شدم و می خواستم در مورد امام بعد از ایشان سوال کنم. قبل از اینکه من حرفی بزنم فرمود: ای احمد! همانا خدا از آن زمان که آدم را آفریده زمین را خالی از حجت نگذاشته است و تا قیامت نیز چنین نخواهد شد و...
عرض کردم :ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟
آنحضرت باشتاب به درون خانه رفت و بازگشت درحالی که پسری سه ساله که رویش همچون ماه تمام می درخشید بر دوش خود داشت و فرمود: ای احمدبن اسحاق اگر نزد خدا و حجت های او گرامی نبودی این پسرم را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم کنیه رسول خداست و...
گفتم سرورم: آیا نشانه ای هست که قلبم به آن آرام گردد؟؟؟
در این هنگام آن کودک لب به سخن گشود و به زبان عربی روان گفت: فَقَالَ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاق
من بقیه الله در زمین هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت. ای احمدبن اسحاق! پس از این که با چشم خود می بینی در پی نشانه نباش!
احمد گوید: بعد از شنیدن این سخنان با شادمانی از خانه امام بیرون شدم.1
نظیر این جریان برای محمد بن عثمان و چند تن دیگر از بزرگان شیعه هم اتفاق افتاده است.2
1- (کمال الدین واتمام النعمه/ج2/باب 38/حدیث 1/ص384)
2- (کمال الدین واتمام النعمه/ج2/باب43/ح2/ص162) |