بسم الله الرّحمن الرّحیم
IQ و تلویزیون

اکثر پژوهشگران توافق دارند که هوش مجموعهای از ویژگیها و تواناییهای شناختی است که نمیتوان آنها را به طور مستقیم مشاهده کرد و تعریفهای
خاصی برای هوش در طول زمان ارائه دادهاند. امروزه نیز تا اندازه زیادی این تعریفها در حال تغییر هستند (هافمن و دیگران،1385،ج1،ص334). واژه هوش بر خلاف ظاهر سادهاش، پیچیدگی مفهومی ویژهای دارد و به همین جهت در روانشناسی تعریف واحد و یکسان
ی از هوش به چشم نمیخورد، و متخصصان و روانشناسان مختلف هر کدام بر اساس دیدگاه مکتب خود تعریف متفاوتی از آن ارائه کردهاند (میردرکوندی، 1389، ص:29). بسیاری از متخصصان معتقدند که
هوش تواناییهای بسیاری را در بر میگیرد ولی بر سر ماهیت این تواناییها توافق ندارند. نظریهای بین تواناییهای ثابت، یا دانشی که شخص گردآوری کرده است و تواناییهای متحول یا فرایندی که در حل مساله به کار میبریم و به کمک آن با اطلاعات تازه سر و کار مییابیم تمایز قائل میشود. نظریه دیگر، یعنی الگوی ساخت هوش تواناییهای هوشی را در چند بعد طبقهبندی میکند: محتوای تکلیف، عملیات و فرآورده یا نتیجه فعالیت ذهنی. نظریه دیگر، نظریه چندگانه است که شامل سه جزء است: فرآیندهای شناختی و دانش، توانایی سر و کار داشتن با تجارب تازه و تطابق با محیط (ماسن و همکاران، 1389، ص:418).
شکی نیست که وراثت و محیط هر دو نقش مهمی در شکلگیری هوش افراد بازی میکنند (هافمن و دیگران،1385،ج1،ص350). اما امروزه اکثر محققان اتفاق نظر دارند که وراثت آن قدر که ادعا میشد، هوش را تعیین نمیکند. معنای آن این است که اصطلاح محیط میتواند هوشبهر را تا حد قابل توجهی عوض کند (سانتراک،1388،ج2،ص44). تاثیرات محیطی تعیین میکنند که هوشبهر یک فرد در چه بخشی از دامنه واکنش قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، ژن ها نه نوع خاص رفتار، بلکه گستره پاسخهای احتمالی فرد را در برابر محیط-که دامنه واکنش نامیده میشود- تعیین میکنند. محیط بارور موجب افزایش هوشبهر و محیط محروم موجب کاهش آن میشود. فردی که توانایی ارثی برخورداری از هوش متوسط یا برجسته را دارد، در اوضاع محیطی بهنجار، از فرد عقب افتاده یا عقب مانده ذهنی دامنه واکنش بس گستردهتری خواهد داشت. فرض بر این است که فردی با توانایی برجسته، بهترین قابلیت را برای بهرهگیری از محیط بارور دارد و در محیط محروم بیشترین کاهش در هوشبهر او دیده خواهد شد. نتایج چندین تحقیق حاکی از آن است که بیشترین اثر محیط نامساعد، در کودکانی دیده میشود که تواناییهای بالاتر از متوسط دارند (کازدین، 2000، ص: 320 و میردرکوندی، 1389، ص:41) از جمله اوضاع محیطی که در رشد تواناییهای ذهنی فرد، عاملی تعیین کننده شمرده میشوند، میتوان کیفیت تحریک، جو عاطفی خانواده و نوع پس خوراندی که از رفتار حاصل میشود، اشاره کرد (همان، ص:41).
همانطور که بیان شد امروز بر تاثیر محیط بر رشد هوش بسیار تاکید میشود. تلویزیون به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی میتواند بسیار تاثیر گذار باشد. تلویزیون میتواند با ارائه برنامههای متناسب با دوران رشد کودک، ارائه بازیهای فکری و اجرای مسابقهها و ... در راستای رشد هوش کودک موثر باشد. از طرفی اگر برنامهها با در نظر گرفتن پویایی و رشد هوش ساخته و تدوین نگردند یا کودک منفعلانه به تلویزیون روی آورد، -مثلا بواسطه تماشا زیاد تلویزیون از بازی و ارتباطات اجتماعی دور بیفتد- میتواند بر رشد استعدادها و هوش کودک تاثیر منفی داشته باشد. زیمرمان نشان میدهد که تلویزیون تاثیر منفی بر روی استعداد کودکان داشته است (رفیع پور به نقل از زیمزمان، 1378، ص:7). بر این اساس توجه برنامهسازان به نوع ساخت برنامههای تلویزیونی و هماهنگی آن با مقاطع رشد کودک و کنترل کودک در برخورد با تلویزیون توسط والدین میتواند در تاثیرگذاری منفی یا مثبت رسانه موثر باشد.
فایل PDF این مقاله را از اینجا دانلود فرمایید
|