یکی از فرایندهای یادگیری که در تمامی انسان ها اتفاق می افتد یادگیری از طریق شرطی سازی است. شرطی سازی خود به دو نوع مهم به نام های کلاسیک و کنشگر (عامل) تقسیم می شود. در ضمن شرطی سازی کلاسیک، جاندار می آموزد محرکی در پی محرکی دیگر می آید (اتکینسون، 1388، ص: 280).
در این نوع شرطی سازی ارگانیسم تداعی دو محرک را یاد می گیرد و در نتیجه این تداعی، رویدادها را پیشبینی می کند (سانتراک، 1387، ج1، ص: 371). بدین شکل پاسخ های شرطی به تدریج از احتمال وقوع بیشتری برخوردار شده و به طور منظم نیرومندتر می شوند.این فرایند فراگیری نام دارد. (سیدمحمدی، 1382، ص: 100)
مثلاً کودکی که در یک روز بهاری با پدر خویش برای قدم زدن به پارک می رود؛ گل محمدی زیبایی (محرک شرطی) را می بیند و به آن دست می زند و ناگهان زنبوری که روی گلبرگهای آن نشسته است او را نیش می زند (محرک طبیعی) و در پی آن فریاد کودک بلند می شود. چند هفته بعد، مادر این کودک مقداری گل محمدی خریده و به خانه می آورد و شاخه ای را به کودک می دهد تا بو کند اما همین که چشم کودک به گل محمدی می افتد چهره اش در هم فرو می رود و صدای گریه اش بلند می شود. وحشت این کودک هنگام دیدن این شاخه گل محمدی نمونه ای از فرایند شرطی سازی کلاسیک است (سقایبیریا و همکاران، 1385، ج2، ص:530).
در این شرطی سازی تقویت کننده به هیچ کدام از پاسخ های آشکاری که از ارگانیسم سر می زند وابسته نیست (هرگنهان و السون، 1374، ص: 31).
نقد، بررسی و میزان کارایی این دیدگاه از بحث این نوشتار خارج است اما باید توجه داشت که این فرایند می تواند به کودکان کمک کند تا چیزهای زیادی درباره محیط خود بیاموزند و به بقای آنان نیز کمک کند. مثلاً باعث می شود کودک از محرک های خطرناک دوری کند. از دیگر امور کاربردی این نوع شرطی سازی تبیین و از بین بردن ترسها، تبیین هیجانات خوشایند و مشکلات بهداشتی است (سانتراک، 1387، ج1، ص: 376-379).
فایل PDF این مقاله را از اینجا دانلود فرمایید
|